Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرآنلاین»
2024-05-02@14:00:20 GMT

حبیب احمدزاده: امروز سالگرد رفتنت است؛ رفیقم  کیومرث

تاریخ انتشار: ۱۷ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۰۶۹۳۰۳

حبیب احمدزاده: امروز سالگرد رفتنت است؛ رفیقم  کیومرث

‍‍‍‍‍‍

حبیب احمدزاده: جمله‌ای در فیلمت، اتوبوس شب هست از زبان یک بچه بسیجی (مهرداد صدیقیان ) که دارد سی و نه اسیر دشمن را با تک اسلحه به عقب جبهه می‌برد به همراهی آن یک پیرمرد راننده عصبی مزاج (خسروشکیبایی) و این جملات عجیب و ماندگار فیلمت که حتی مطابق عکس بالا، بیلبورد بزرگ خیابانهای تهران هم شد
«.....جنگ که شد ، بچه بودم ، شانزده سالم بود ، سه روز بعد بازهم شانزده سالم بود ولی دیگه بچه نبودم .

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

...»


که در اصل داستان سی ونه و یک اسیر (از کتاب داستانهای شهر جنگی )که بر اساس ان فیلم را ساختی وجود نداشت.
موقع نگارش فیلمنامه و سفر به آبادان شبی این‌گونه برایت تعریفش کردم.
دقیقا روز قبل از ورود نیروهای بعثی به ذوالفقاری و پس از سقوط خونین خرمشهر بود که توپخانه دشمن بشدت محله ما را در مرکز شهر آبادان بمباران کرد که بر اثر آن تعدادی از زنان و دختران همسایه در کوچه های بغل شهید و مجروح شدند، از مسجد محله به خانه آمدم با آن سن کم پانزده، شانزده ساله ، برای خداخافظی با مادرو پدرم و بقیه خانواده که با آخرین وانت یکی از همسایه ها درصدد بیرون رفتن ناگزیری از شهر بودند هنوز یادم هست که یک دستم در جیب شلوار سربازی گشادم بود و دیگری به اسلحه برنویی که شاید با سرنیزه از قدم درازتر می‌شد و حتما بر لبم لبخند بود شاید می‌خندیدم که از شر هر لحظه استرس به فکر زیر آتش ماندن این آخرین بازماندگان خانواده هم با رفتن اینها به منطقه امن بیرون از آتش و جنگ خلاص می‌شوم.

دو خواهرم زودتر با زن عمویم رفته بودند و مادرم مانده بود و خاله و دختر عمویی که اصلا نمی‌خواستند شهر را حتی پس از سقوط خرمشهر رها کرده و بروند ولی دیگر چاره ای نبود و من از این چاره‌ای نبود خوشحال، همگی با چند همسایه جامانده دیگر در حال سوار شدن به پیکاب ابی از قبل گل مالی شده بودند تا با این استتار ساده حداقل در راه توسط نیروهای پیاده دشمن دیده نشوند ... مادرم قبل از سوار شدن به پشت وانت نگاهی به خانه مان کرده و سپس به من و گریه کرد.
از نگاهش می‌دانستم که یعنی تو هم بیا !
قدمی عقب رفتم که یعنی من نمیایم و میمانم، پدرم در وانت را بست و گفت پسرت مرده، می‌خواد بمونه.
مادرم دیگر هیچ نگفت و وانت رفت.
با لبخند به درون خانه رفتم، دیگر هیچکس نمانده بود جز اثاثیه، چشمانم چرخی زد، ناگهان اسلحه از دستانم رها شد و با دو زانو فرو افتادم و همین‌طور شروع کردم با صدای بلند به زار زدن و گریه کردن که تازه معنای تنهایی و بی‌کسی و رهاشدگی را در یک شهر محاصره شده می فهمیدم و شاید هم چون نمی فهمیدم چرا گریه می‌کردم آنقدر گریه کردم که فقط دیگر صدای هق هق ام در می‌آمد بی هیچ اشک و رطوبتی ... و بعد ناگهان همه چیز تمام شد....همانطور که ناگهانی آمد ناگهانی هم همه چیز رفت به دو چشمم دستی کشیده و خشکشان کردم، اسلحه ام را برداشتم و از خانه بیرون رفتم، برای همیشه، برای همه آن هشت سال جنگیدن و برنگشتن به آن حبیبی که جاگذاشته بودم.
این را که برایت تعریف کردم.
شد همین جملاتی که خودت و از ذهنت نوشتی
«...جنگ که شد ، بچه بودم ، شانزده سالم بود ، سه روز بعد بازهم شانزده سالم بود ولی دیگه بچه نبودم...»
و بدتر برایت بگویم کیومرث جان
که شاید همین جملات را متاسفانه هزاران بچه مانند من، امروزه در غزه هم به کلامی ولی عربی با خود در واقعیت نجوا می‌کنند
درست مثل همان حبیب چهل سال پیش آن روز
چون حبیبت هم هنوز برنگشته به آن بچگی به جامانده‌اش در خانه پدری
همان‌طور که خودت هم برای همیشه برنمی‌گردی نزدمان.
بهر حال کیومرث جان روحت شاد، ای همیشه رفیقم.

۵۷۵۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1891617

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: کیومرث پوراحمد سینمای ایران کارگردانان سینمای ایران نویسنده

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۰۶۹۳۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مادر روحانی شهید «حبیب الله رضایی» آسمانی شد

به گزارش خبرگزاری مهر، «صابر سبحانی» رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان رودسر اظهار کرد: حاجیه خانم طیبه نصراله زاده مادر روحانی شهید حبیب رضایی گورجی امروز در سن ۸۴ سالگی، به علت کهولت سن به دیدار حق شتافت.

سبحانی افزود: پیکر این مادر شهید فردا پنجشنبه، ١٣ اردیبهشت ساعت ۹و نیم صبح در رودسر تشییع و در گلزار شهدای این شهر، در جوار مزار فرزند شهیدش به خاک سپرده می‌شود.

گفتنی است، حبیب اله رضایی گورجی سال ۶۵ در منطقه شلمچه، در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید.

کد خبر 6094668

دیگر خبرها

  • اصفهان رکورددار آلودگی هوا/ هوای ۲۰ کلان‌شهر سالم و پاک ثبت شد
  • هوای مشهد امروز ۱۳ اردیبهشت سالم است
  • وضعیت آلودگی هوای تهران امروز پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ + شاخص به تفکیک مناطق
  • مادر روحانی شهید «حبیب الله رضایی» آسمانی شد
  • ناقوس جنگ را چه کسی به صدا درآورد؟/ زیباکلام: ما باعث حمله‌ی صدام به ایران شدیم/ حبیب احمدزاده: این ساده‌لوحی است صدام کینه‌ی قرارداد الجزایر را داشت
  • آسمانی شدن مادر روحانی شهید حبیب الله رضایی در رودسر
  • هوای اهواز بر مدار نارنجی است / شاخص کیفی ۲۳ شهر سالم و پاک ثبت شد
  • وضعیت آلودگی هوای تهران امروز چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ + شاخص به تفکیک مناطق
  • آموزش یک جامعه با اخلاق از خانه و خانواده آغاز می‌شود
  • وضعیت آلودگی هوای تهران امروز سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ + شاخص به تفکیک مناطق